لقمان حکیم

مجموعه ادبی لقمان حکیم

لقمان حکیم

مجموعه ادبی لقمان حکیم

زندگی نامه رودکی

ابوعبدالله جعفر بن محمد رودکی سمرقندی زندگی نامه رودکی)

پنجشنبه 19 اردیبهشت ماه سال 1387 ساعت 00:00

AM

ابوعبدالله جعفر بن محمد رودکی سمرقندی

Banoj

از قرای رودک سمرقند به دنیا آمده است و از این رو به رودکی معروف شده است. آیا رودکی کور مادرزاد بوده است؟ سبک و شیوه سرایش رودکی:

چند نمونه از رباعیات رودکی

:

با آنکه دلم از غم هجرت خونست شادی به غم توام ز غم افزونست

اندیشه کنم هر شب و گویم یارب هجرانش چنین است، وصالش چونست؟

***

جز حادثه هرگز طلبم کس نکند یک پرسش گرم جز تبم کس نکند

ور جان به لب آیدم بجز مردم چشم یک قطره آب بر لبم کس نکند

***

بر عشق توام نه صبر پیداست نه دل بی روی توام نه عقل برجاست نه دل

این غم که مراست کوه قافست نه غم این دل که توراست سنگ خاراست نه دل

نمونه ای از اشعار غنایی و عاشقانه رودکی

دلا تا کی همی جویی منی را چه داری دوست هرزه دشمنی را

چرا جویی جفا ار بی وفایی چه کوبی بیهده سرد آهنی را

ایا سوسن بناگوشی که داری به رشک خویشتن هر سوسنی را

یکی زین برزن نا راه بر شو که بر آتش نشانی برزنی را

دل من ارزنی،عشق تو کوهی چه سایی زیر کوهی ارزنی را

بیا اینک نگه کن رودکی را اگر بی جان روان خواهی تنی را

نظامی عروضی سمرقندی در چهار مقاله می نویسد که نصربن احمد سامانی زمستانها را در بخارا می گذرانید و تابستان به سمرقند و شهرهای خراسان می رفت. یک سال به هرات رفت، تابستان را در آنجا سپری کرد، خوشش آمد و پاییز و زمستان را هم در آنجا ماند و اقامت او چهار سال طول کشید. امیران که از این اقامت طولانی دلتنگ شده بودند، چاره در آن دیدند که به رودکی متوسل شوند تا او کاری کندکه امیر به بخارا بازگردد.

:   رودکی ابیات زیر را سرود و در مجلس سلطان آن را به یاری چنگ و با صدای حزین خواند. گویند امیر نصر چنان به هیجان آمد که بدون آنکه چکمه بپوشد بر اسب نشست و روی به بخارا نهاد.

بوی  جوی  مولیان   آید  همی                          یاد یار  مهربان  آید  همی

نوشته شده توسط


ریگ  آموی  و  درشتی  راه  او                          زیر  پایم  پرنیان  آید همی
آب جیحون ازنشاط روی دوست                        خنگ مارا تا میان آید همی
ای  بخارا شاد  باش و  دیر زی                        میر زی تو میهمان آید همی
میر  ماهست  و  بخارا  آسمان                       ماه سوی آسمان آید همی
میر سروست  و  بخارا  بوستان                       سروسوی بوستان آیدهمی
آفرین  و  مدح  سود  آید  همی                      گر به گنج اندر زیان آیدهمی

     

زندگینامه ی رودکی زندگی نامه رودکی)

رودکی

Banoj

     

از قرای رودک سمرقند به دنیا آمده است و از این رو به رودکی معروف شده است. در خردسالی حافظه ای قوی داشت و گویند در هشت سالگی قران را حفظ کرد و به شاعری پرداخت. علاوه بر آن آوازی خوش داشت و بربط می نواخت. شاعران در اشعار خود او را استاد شاعران و سلطان شاعران خوانده‌اند. وی مذهب شیعه اسماعیلی داشته است. رودکی از شاعران روزگار سامانیان و از خاصان امیر نصربن احمد سامانی (333 -301 هـ.ق) بوده است. درباره شمار اشعار وی اقوال مختلف وجود دارد، برخی تعداد اشعار وی را بیش از یک میلیون نوشته اند و برخی گفته اند صدهزاربیت یا صد دفتر بوده است. وی غیر از اشعاری که در قالب غزل، قصیده و قطعه دارد کلیله و دمنه را هم به نظم در آورده بود که از آن ابیاتی پراکنده موجود است. گفته اند وقتی رودکی مثنوی کلیله و دمنه خویش را به امیر نصر هدیه کرد، گذشته از پادشاه که چهل هزار درم به وی بخشید، یاران و نام آوران درگاه نیز شصت هزار درم به وی دادند و در این سالها بود که رودکی به موجب روایات دویست غلام داشت و دویست شتر زیر بنه اش می رفت. بدینگونه جوانی شاعر در دربار بخارا، در صحبت زیبارویان و سیاه چشمان آن دیار همراه با نشید و مستی گذشت. عشق، موسیقی، شراب و طلا روزگار او را از شادمانی لبریز کرده بود و از غالب اشعارش روح طرب و شادی و بی توجهی به آنچه مایه اندوه باشد، مشهود است. وفات وی را به سال 329 هـ.ق نوشته اند. از آن همه آثار گرانبهای پدر شعر فارسی، امروزه فقط حدود 550 بیت از ماخذ کهن به دست آمده است داستان نابینایی رودکی زندگی نامه رودکی)

داستان نابینایی رودکی

omeros )

 

کهن ترین و نامدارترین حمایه سرای یونان ، که او را از افتخارات یونان باستان می دانند ، نابینا بوده است ، چنانکه رودکی آدمالشعرای شعر فارسی و سر سلسله شاعران ایرانی در دوره اسلامی نیز چشم بر جهان دوخته داشته است . آیا رودکی کور مادر زاد بوده یا بعدها در اثر ضعف و پیری یا عارضه ای دیگر نیروی بینایی را از دست داده یا کورش کرده بوده اند ، چیزی به یقین نمی دانیم . ابوحیان توحیدی دانشمند معروف ایرانی که در حدود سال 400 هجری قمری ، یعنی نزدیک به هفتاد سال بعد از رودکی در گذشته ، از ابوعلی مسکویه ( مرگ 421 ) فیلسوف و تارخ نگار ، پرسشهایی در موضوعهای گوناگون کرده ، و او پاسخ نوشته است . این پرسشها و پاسخها در کتابی به نام " الهوامل و الشوامل " گرد آمده است . ابوحیان در ضمن یکی از پرسشها ، به کوری رودکی اشاره می کند و می گوید : " از رودکی که کور مادر زاد بود ، پرسیدند : رنگ در نزد تو چگونه است ؟ گفت : مانند شتر " عوفی نیز در " لباب الالباب " نوشته است که " رودکی از مادر نابینا آمده " . چند تن از شاعران نزدیک به زمان رودکی نیز به نابینایی او اشاره دارند . عوفی درباره ابوزراعه معمری جرجانی از شاعران دوره سامانی می نویسد : " امیر خراسان او را گفت : شعر چون رودکی گویی ؟ او گفت : حسن نظم من از آن بیش است ، اما احسان و بخشش تو در می باید ... پس این سه بیت در آن معنی نظم داد :

از شگفتیهای تاریخ یکی آن است که سر سلسله سخنوران دو ملت کهن که هر دو ، ادبیات ژرف و وسیعی به بشریت عرضه کرده اند ، یعنی یونانیان و ایرانیان ، نابینا بوده اند . همر

(

اگر به دولت با رودکی نمی مانم عجب مکن ، سخن ز رودکی نه کم دانم

اگر به کوری چشم او بیافت گیتی را ز بهر گیتی من کور بود نتوانم

هزار یک زان کو یافت از عطای ملوک به من دهی سخن آید هزار چندانم

"

دقیقی که احتمالا بایستی در همان سالهای مرگ رودکی ، زاده شده باشد ، در مدح ممدوح خود گوید

:

استاد شهید زنده بایستی وان شاعر تیره چشم روشن بین

تا شاه مرا مدیح گفتندی بالفاظ خوش و معانی رنگین

که مرادش از " شاعر تیره چشم روشن بین " رودکی است . فردوسی نیز هنگامی که از نظم " کلیله و دمنه " سخن می گوید ، به کوری رودکی اشاره دارد . قول یکی از مورخان نیز حاکی از آن است که در آخر عمر کور شده است . پژوهندگان معاصر در این باره نظرهای گوناگونی داده اند . سعید نفیسی که تحقیق مفصلی در احوال و اشعار رودکی دارد ، در سال 1310 شمسی می نویسد : " مرا مسلم است که رودکی کور مادر زاد نبوده و تنها در پایان عمر کور شده است " نفیسی 27 سال بعد ضمن تایید نظر سابق خود حدس می زند که شاید رودکی را به سبب گرویدن به مذهب اسماعیلی کور کرده باشند . بدیع الزمان فروزانفر نیز در سال 1308 گفته بوده : رودکی مدتها چشم داشته و جهان را می دیده و در آخر عمر کور شده ، ولی سالها بعد در ضمن خطابه ای رودکی را با بشاربن برد شاعر ایرانی عربی گوی ( مقتول به سال 168 ) مقایسه می کند ، و می نویسد : " به اتفاق همه مورخین و ادبا بشاربن برد کور مادر زاد بوده و هرگز چشم به جهان نگشود . با این همه پس از تتبع در اشعارش ملاحظه شد که او نیز ادعای رویت می کند و حتا اینکه هرگز به فکر خواننده نمی رسد که گوینده این اشعار و آورنده این تشبیهات و تمثیلات حسی دقیق ، از آنگاه که پای بر بسیط خاک نهاده ، چشم نداشته و نابینا به جهان آمده و رفته است . بنابر این استاد فروزانفر این نظر را که اشعار دال بر رویت رودکی ، را می توان قرینه ای بر بینا بودن او دانست ، مردود می شمارد . دانشمندان شوروی نیز مدعی هستند که گور رودکی را یافته و استخوانهای او را بیرون آورده و بررسی کرده اند . آنان نتیجه بررسیهای خود را چنین خلاصه کرده اند

:

1)    

2)    

3)    

رودکی در سالهای بالای هشتاد در گذشته بوده است .کور مادر زاد نبوده بلکه در پایان عمر کور کرده شده است .برخی از استخوانهای بدن او را شکسته بوده اند .

دوشنبه 28 شهریور ماه سال 1384 ساعت 03:39

AM(

رودکی شاعر قرن سوم و چهارم هجری است. نام و نسبش را ابوعبدالله جعفر بن محمد رودکی سمرقندی نوشته اند. وی در اواسط قرن سوم هجری در روستای بنج

آیا رودکی کور مادرزاد بوده است؟

از گوشه ها و کنایه هایی که شاعران نزدیک به روزگار او مثل دقیقی، ابوذراعه جرجانی و ناصر خسرو در باب این استاد شاعران آورده اند، پیداست که او را شاعری نابینا می شناخته اند. اما از سخن او ، آنچه هست، برنمی آید که همه عمر شاعر در آن تاریکیهای دنیای کوران گذشته باشد. نه فقط ادعای دیدن در اشعار او هست بلکه تشبیهات حسی نیز در سخنان او کم نیست.خاصه دنیای رنگ که بر کوران مادرزاد فروبسته است، در شعر او جلوه ای تمام دارد. به علاوه آن مایه عاشقیها و دلفریبیهای روزگار جوانی که یاد آن ایام پیری شاعر را گرم می کند، البته از یک مرد نابینا به سختی برمی آید

.

سبک و شیوه سرایش رودکی

:

شیوه شعرش سادگی معنی و روانی الفاظ بوده است و وی را حقا باید پدر شعر فارسی و پایه گذار سبک خراسانی یا ترکستانی خواند. نخستین غزل های دل انگیز فارسی را رودکی سروده است. در اشعار او شور و شادی، وجد و ملال، زهد و اندرز، شک و یقین به هم آمیخته است. تخیل او بسیار قوی و تصویرهای شعریش بسیار گویاست. وی پیشاهنگ چکامه سرایان است و کهنترین قصیده کاملی که شامل تشبیب و تخلص به مدح باشد از وی یادگار مانده است. او را آدم الشعرا و استاد شاعران جهان نیز خوانده اند

چند نمونه از رباعیات رودکی

. :

با آنکه دلم از غم هجرت خونست شادی به غم توام ز غم افزونست

اندیشه کنم هر شب و گویم یارب هجرانش چنین است، وصالش چونست؟

***

جز حادثه هرگز طلبم کس نکند یک پرسش گرم جز تبم کس نکند

ور جان به لب آیدم بجز مردم چشم یک قطره آب بر لبم کس نکند

***

بر عشق توام نه صبر پیداست نه دل بی روی توام نه عقل برجاست نه دل

این غم که مراست کوه قافست نه غم این دل که توراست سنگ خاراست نه دل

نمونه ای از اشعار غنایی و عاشقانه رودکی

دلا تا کی همی جویی منی را چه داری دوست هرزه دشمنی را

چرا جویی جفا ار بی وفایی چه کوبی بیهده سرد آهنی را

ایا سوسن بناگوشی که داری به رشک خویشتن هر سوسنی را

یکی زین برزن نا راه بر شو که بر آتش نشانی برزنی را

دل من ارزنی،عشق تو کوهی چه سایی زیر کوهی ارزنی را

بیا اینک نگه کن رودکی را اگر بی جان روان خواهی تنی را

نظامی عروضی سمرقندی در چهار مقاله می نویسد که نصربن احمد سامانی زمستانها را در بخارا می گذرانید و تابستان به سمرقند و شهرهای خراسان می رفت. یک سال به هرات رفت، تابستان را در آنجا سپری کرد، خوشش آمد و پاییز و زمستان را هم در آنجا ماند و اقامت او چهار سال طول کشید. امیران که از این اقامت طولانی دلتنگ شده بودند، چاره در آن دیدند که به رودکی متوسل شوند تا او کاری کندکه امیر به بخارا بازگردد. رودکی ابیات زیر را سرود و در مجلس سلطان آن را به یاری چنگ و با صدای حزین خواند. گویند امیر نصر چنان به هیجان آمد که بدون آنکه چکمه بپوشد بر اسب نشست و روی به بخارا نهاد

بوی جوی مولیان آید همی یاد یار مهربان آید همی

ریگ آموی و درشتی راه او زیر پایم پرنیان آید همی

آب جیحون ازنشاط روی دوست خنگ مارا تا میان آید همی

ای بخارا شاد باش و دیر زی میر زی تو میهمان آید همی

میر ماهست و بخارا آسمان ماه سوی آسمان آید همی

میر سروست و بخارا بوستان سروسوی بوستان آیدهمی

آفرین و مدح سود آید همی گر به گنج اندر زیان آیدهمی

: .

 

                      ...............

                                           

جمعه 7 دی ماه سال 1386 ساعت 11:44

۲۸/دسامبر/۲۰۰۷................هادی سکوت

PM(

رودکی شاعر قرن سوم و چهارم هجری است. نام و نسبش را

در خردسالی حافظه ای قوی داشت و گویند در هشت سالگی قران را حفظ کرد و به شاعری پرداخت. علاوه بر آن آوازی خوش داشت و بربط می نواخت

.

شاعران در اشعار خود او را استاد شاعران و سلطان شاعران خوانده‌اند. وی احتمالا مذهب شیعه اسماعیلی داشته است. رودکی از شاعران روزگار سامانیان و از خاصان امیر نصربن احمد سامانی

درباره شمار اشعار وی اقوال مختلف وجود دارد، برخی تعداد اشعار وی را بیش از یک میلیون نوشته اند و برخی گفته اند صدهزاربیت یا صد دفتر بوده است

وی غیر از اشعاری که در قالب غزل، قصیده  و قطعه دارد کلیله و دمنه را هم به نظم در آورده بود که از آن ابیاتی پراکنده موجود است. گفته اند وقتی رودکی مثنوی کلیله و دمنه خویش را به امیر نصر هدیه کرد، گذشته از پادشاه که چهل هزار درم به وی بخشید، یاران و نام آوران درگاه نیز شصت هزار درم به وی دادند و در این سالها بود که رودکی به موجب روایات دویست غلام داشت و دویست شتر زیر بنه اش می رفت

بدینگونه جوانی شاعر در دربار بخارا، در صحبت زیبارویان و سیاه چشمان آن دیار همراه با نشید و مستی گذشت. عشق، موسیقی، شراب و طلا روزگار او را از شادمانی لبریز کرده بود و از غالب اشعارش روح طرب و شادی و بی توجهی به آنچه مایه اندوه باشد، مشهود است. وفات وی را به سال 329 هـ.ق نوشته اند

. . .

از آن همه آثار گرانبهای پدر شعر فارسی، امروزه فقط حدود 550 بیت از ماخذ کهن به دست آمده است


  .از گوشه ها و کنایه هایی که شاعران نزدیک به روزگار او مثل دقیقی، ابوذراعه جرجانی و ناصر خسرو در باب این استاد شاعران آورده اند، پیداست که او را شاعری نابینا می شناخته اند. اما از سخن او ، آنچه هست، برنمی آید که همه عمر شاعر در آن تاریکیهای دنیای کوران گذشته باشد. نه فقط ادعای دیدن در اشعار او هست بلکه تشبیهات حسی نیز در سخنان او کم نیست.خاصه دنیای رنگ که بر کوران مادرزاد فروبسته است، در شعر او جلوه ای تمام دارد. به علاوه آن مایه عاشقیها و دلفریبیهای روزگار جوانی که یاد آن ایام پیری شاعر را گرم می کند، البته از یک مرد نابینا به سختی برمی آید

.


ابوعبدالله جعفر بن محمد رودکی سمرقندی نوشته اند. وی در اواسط قرن سوم هجری در روستای بنج (1

شیوه شعرش سادگی معنی و روانی الفاظ بوده است و وی را حقا باید پدر شعر فارسی و پایه گذار سبک خراسانی یا ترکستانی خواند. نخستین غزل های دل انگیز فارسی را رودکی سروده است. در اشعار او شور و شادی، وجد و ملال، زهد و اندرز، شک و یقین به هم آمیخته است. تخیل او بسیار قوی و تصویرهای شعریش بسیار گویاست. وی پیشاهنگ چکامه سرایان است و کهنترین قصیده کاملی که شامل تشبیب و تخلص به مدح باشد از وی یادگار مانده است. او را آدم الشعرا  و استاد شاعران جهان نیز خوانده اند.
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد